جدال با خاموشی

برای بیان اندیشه ها، تجربیات، دل نوشته ها...

جدال با خاموشی

برای بیان اندیشه ها، تجربیات، دل نوشته ها...

۲ مطلب با موضوع «هدف» ثبت شده است

من کجا هستم ؟ به چه سمتی دارم میرم ؟ اصلا چی میخوام ؟ همه چیزهایی که تا حالا کم کاری کردم و بهشون توجه نکرده و براشون ارزشی قایل نشدم ؟ انگار که تو یه مقوله یعنی علم اشباع شدم و تواناییم رو ثابت کردم و حالا میخوام برم دنبال چیزهای دیگه طوری که در اون ها هم بهترین باشم ؟ از ارتباط برقرار کردن با همه نوع آدم ها ، از هنر، موسیقی ، عکاسی ،از نویسندگی ، از فیلم و تئاتر، از سخنوری ، ؟ از همه چیز. اصلا ایده آل من از خودم ، از یک انسان چیه ؟ از توانایی ها و ویژگی هاش چیه ؟ از چیزی که حد والای یک انسان هست و باید باشه ؟ از چیزهایی که باید به دنبالش و در پی کسبش باشه ؟ گاهی فکر میکنم که هنوز و باز هم در اشتباهم و دارم اشتباهم رو تکرار میکنم مثل چیزی که در دوران دبیرستان بودم. نه علم برای علم هست. نه هنر برای هنر ، و نه حتی احساس برای احساس و از همه مهم تر نه علم برای حس برتری و ارضای خود ، نه هنر و نه احساس و نه حتی خوب بودن و بزرگ بودن بلکه همه این ها باید در خدمت انسانیت قرار بگیره

یک موقع خیلی وقت پیش ها زمانی که راهنمایی یا دبیرستان بودم شاید ایده آلم از خودم یک ایده آل درسی بود. مثلا کسی شبیه انیشتین.هرچند شهرت و محبوبیت عنصر اصلی این ایده آل بود ولی با کنار گذاشتین این ها اگه بخوام صرفا از منظر علم هم نگاش کنم،  الان که بهش فکر میکنم به شدت مضحک و خنده دار و خجالت آور به نظر میاد. اما  فکر میکنم که الان هم به نوعی به این فکر دچارم . مثلا فکرمیکنم یه نویسنده یا فیلم ساز خیلی آدم بزرگی هست و غبطه میخورم به حالش چرا که خیلی میفهمه و درک بالایی داره . هر چند که این فکر شاید خیلی پخته تر و درست تر به نظر بیاد با چیزی که از یک انسان انتظار دارم ولی احتمالا بعد ها هم به این فکر خواهم خندید چرا که باز هم این ها نه شرط لازم و نه کافی برای انسان بودن هست.  .. چه بسا آدم های عادی و ساده ای که با عمل کردن به چند چیز اساسی و پاک نگه داشتن خودشون سعادتمند شدند.


نوشته شده در 20 فروردین 93 - ویرایش: تیر 93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۴

دوباره آن احساس قدیمی پس از اتمام امتحانات و درس ها پس از یک سال تحصیلی !

یک سال ! چه قدر زود گذشت !

احساسی که به فراموشی سپرده شده بود

حس بی هدفی . حس سرگردانی . حس فشار برای انتخاب یک تصمیم جدی .

آخر من میخوام چی کار کنم ؟؟

کار ؟

چه کاری ؟

برنامه نویسی ؟

تدریس ؟

باید دست به کار شم. میدونم که بیکاری بدترین و مضرترین چیز هست  !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۰