جدال با خاموشی

برای بیان اندیشه ها، تجربیات، دل نوشته ها...

جدال با خاموشی

برای بیان اندیشه ها، تجربیات، دل نوشته ها...

شرک

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۲ ق.ظ

این شب های ماه رمضان که دوباره کمی بازگشتم به قرآن خوندن یک چیزی خیلی توجهم رو جلب کرد و به نتیجه جدیدی رسیدم. چیزی که  شاید پیش از این هم به نحوی میدونستم ولی تفاوت بسیار داره وقتی آدم بعد از کلی تجربه و امتحان راههای مختلف درست و غلط و سر و کله زدن با چیزهای مختلف و با خودش به یک نتیجه برسه یا اینکه حرف کس دیگه ای رو  ( که میتونه چیزی باشه که در یه کتاب یا قرآن خونده ) تکرار کنه

اینکه مهمترین چیز و مشهود ترین چیز در قرآن ارتباط انسان با خدا در هر کاری هست که انجام میده و در واقع به تعبیری روح اون کار یا عمل. و البته بیشتر این ها هم اعمالی اجتماعی و در رابطه با بقیه انسان هاست. یعنی به نحوی بقیه آدم ها خیلی نقش پررنگی شاید تو زندگی آدم نباید داشته باشن ..


یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا 

 وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا

 وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلا 

ای پیامبر تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند علیم و حکیم است.

و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می شود پیروی کن که خداوند به آنچه میکنید آگاه است.

و بر خدا توکل کن و همین بس که خداوند حافظ و وکیل است.

 (آیات ابتدایی سوره احزاب ) 


یا در خیلی جاهای قرآن به پیامبر گفته شده: از آن ها رو بگردان..  به آن ها بگو که من به دین خود و شما به دین خود...

یعنی اینکه اهمیت دادن به آدم ها ،خیلی جاها بودن با اون ها، همراهی باهاشون و .... اشتباه هست. یعنی گاهی در زندگی باید راهت رو جدا کنی.. محکم و صریح.  

فکر میکنم که من گاهی واقعا وابسته هستم به آدم ها. مثلا خیلی اوقات در ارتباط با دوستام و مخصوصا در خوابگاه که تمام مدت با هم هستیم و زندگی میکنیم بوده ( و این تمام مدت با هم بودن خیلی مهم هست )  که فکر میکردم کسی رفتار نادرست و اشتباهی انجام داده ولی من نه تنها متوجهش نکردم که تاییدشم کردم یا حتی باهاش همراه هم شدم. .. البته شاید رفتار  و واکنش متفاوت بچه های خوابگاه نسبت به آدم هایی که تا پیش از این دیدم و باهاشون معاشرت میکردم یکی از دلایل سکوت من بوده یعنی مواقعی بوده که یک چیزی رو که به نظرم درست و حق میومده حتی بحث پایمال شدن حق کسی بوده گفتم و با واکنش های خیلی شدید و عجیب مواجه شدم .. چیزی که قبلا تو دوستام ندیده بودم..... یا من ندید پدید بودم، یا دایره ارتباطاتم خیلی گسترده نبود یا شایدم فیلتر گذاری شدیدی میکردم رو ارتباطاتم تا پیش از این... و از فیدبک گرفتن از همین واکنش ها بود که تقریبا فکر میکنم  دیگه از گفتن بعضی چیزها به صورت صریح به بعضی از دوستام میترسیدم... ....این  یعنی من به جای اینکه سعی کنم آدم ها رو به راهی که فکر میکنم درسته دعوت کنم تا باهام همراه بشن، خودم با اونها همراه میشدم تا جایی که حتی راه خودم رو هم فراموش میکردم ...تا جایی که راه درست رو فراموش میکردم.. تا جایی که حتی درست و غلط رو هم تشخیص نمیدادم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی